Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (5384 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
nicht ausleihbare [entlehnbare] Medien U اجناسی که قرض داده نمی شوند [بیشتر در کتابخانه]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
eine Anweisung, viele Daten [parallele Datenverarbeitung] U یک دستور عمل ولی چندین داده [پردازش موازی داده ها]
zum Vergleich U وقتی مقایسه می شوند
Die Tage nehmen ab. U روزها کوتاه می شوند.
Pfand {n} U گرو [پولی که برای بطری یا قوطی نوشیدنی داده می شود وپس از برگردادن بطری خالی پس داده می شود.]
Damit erübrigen sich weitere Berechnungen. U سپس محاسبه های دیگر زاید می شوند.
im Nebel stochern <idiom> U سنگی را انداختن [کوشش کنند تا ببینند موفق می شوند]
ins Blaue schießen <idiom> U سنگی را انداختن [کوشش کنند تا ببینند موفق می شوند]
Wenn ich so etwas sehe, stellen sich mir die Haare auf. U وقتی من همچه چیزی میبینم موهایم سیخ می شوند.
Die Seminare werden als Diskussionsplattform gesehen [betrachtet] . U سمینارها به عنوان یک صحن بحث در نظر گرفته می شوند.
Verkehrsinfarkt {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Stillstand {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
totaler Stau {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Verkehrskollaps {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Langfristig verstopft fettreiche Ernährung die Arterien. U در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
Der Stadtrat verfügte, dass Hunde dort an der Leine geführt werden müssen. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Der Rattenfänger von Hameln U نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
Der Rattenfänger von Hameln U فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
Jemanden [sich] aussperren [aus etwas] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
aufgetreten <past-p.> U رخ داده
übergeben <adj.> <past-p.> U داده شده
Datenbank {f} U پایگاه داده ها
zugestellt [ausgeliefert] <adj.> <past-p.> U داده شده
Gegeben U داده شده
Datenbank {f} U بانک داده ها
aufgetreten <past-p.> U روی داده
gemartert <adj.> U عذاب داده
gequält <adj.> U عذاب داده
Datennetz {n} U شبکه داده ها
Datei {f} U مجموعه داده ها
Datenverarbeitung {f} U پردازش داده ها [کامپیوتر]
anerkannt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
zugelassen <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
bewilligt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
freigegeben <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
bestätigt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
zugestimmt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
bewährt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
Datenhunger {m} U میل شدید به داده ها
Computer {m} U ماشین داده پرداز
genehmigt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
zweckgebunden <adj.> U اختصاص داده شده
gebilligt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
vergeben <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
vergeben <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
zugeeignet <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
übertragen <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
zugeordnet <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
Datei {f} U داده [رایانه شناسی]
File {n} U داده [رایانه شناسی]
Computerdatei {f} U داده [رایانه شناسی]
zugeordnet <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
zugeteilt <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
zugeteilt <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
übertragen <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
zugeeignet <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
zugewiesen <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
aufgetragen <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
aufgetragen <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
zugewiesen <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
bereitgestellt <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
eingesetzt <adj.> <past-p.> U قرار داده شده
bereitgestellt <past-p.> U اختصاص داده شده
erprobt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
befugt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
berechtigt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
befürwortet <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
erlaubt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
gestattet <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
autorisiert <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
legitimiert <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
Chaussee {f} U شاهراه توسع داده شده
Geräucherte [s] {n} U گوشت دود داده شده
Größe {f} der Grundgesamtheit [N] U تعداد کل داده های آماری
Umstand {m} [über Jemanden oder etwas] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
Eingabe {f} U اطلاعات داده شده [به رایانه]
Faktum {n} [über Jemanden oder etwas] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
Information {f} [über Jemanden oder etwas] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
Angabe {f} [über Jemanden oder etwas] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
Erfassung {f} U ورودی داده به سیستم [رایانه شناسی]
Baum {m} U لیست پوشه ها و داده ها [علوم کامپیوتر]
Protokollierung {f} U ورودی داده به سیستم [رایانه شناسی]
Da kann etwas nicht stimmen. U باید اشتباهی روی داده باشد.
Logdateischreibung {f} U ورودی داده به سیستم [رایانه شناسی]
kalt geräucherter Lachs {m} U ماهی آزاد دود داده سرد
E [A] -Datei {f} U داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Kündigungsfrist {f} U کمترین مدت آگاهی داده شود
Kündigungsdauer {f} U کمترین مدت آگاهی داده شود
allen Berichten zufolge [nach allem, was man so hört] U طبق گزارشهای [اطلاعات] داده شده
Altdaten {pl} U داده های قدیمی [رایانه شناسی]
geräucherter Schinken {m} U ران خوک دود داده شده
Ein- [Ausgabe] -Datei {f} U داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Datei {f} U داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
E [A] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
E [A] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein unüberschaubarer Personenkreis hat Zugriff auf die Daten. U گروه بیحسابی از افراد دسترسی به داده ها دارد.
Man verspricht uns höhere Löhne. U به ما دستمزدهای بالاتر وعده داده شده است.
alter Datenbestand {m} U موجودی داده های قدیمی [رایانه شناسی]
Meldefall {m} U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
meldepflichtiger Vorfall U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
belastbar [Argumente, Daten, Zahlen] <adj.> U درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
solide [Argumente, Daten, Zahlen] <adj.> U درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
fundiert [Argumente, Daten, Zahlen] <adj.> U درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
E [A] -Baugruppe {f} U واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Baugruppe {f} U واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Befehl {m} U دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
verzockt <adj.> U بوسیله قمار از دست داده [اصطلاح روزمره]
E [A] -Befehl {m} U دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Befehl {m} U دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Baugruppe {f} U واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
E [A] -Anforderung {f} U درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Anforderung {f} U درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Anforderung {f} U درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ich soll es ihm persönlich geben. U به من دستور داده شده این را به او [مرد] شخصا بدهم.
Die Firma hat uns für dieses Jahr [heuer] einen Bonus zugesagt. U امسال این شرکت به ما یک پاداش وعده داده است.
Wiedersehen macht Freude. U حتما [آن چیز را] به من برگردانید. [چیزی که به کسی قرض داده می شود.]
Flugball {m} U توپی که پیش از برخورد به زمین برگشت داده شود [تنیس]
Die Truppen wurden auf beiden Seiten des Flusses aufgestellt. U نیروهای نظامی را در طول دو طرف رودخانه ترتیب داده بودند.
Charakterstück {n} U اثر نمایشی [که در آن به شخصیت بازیگران اهمیت زیادی داده می شود]
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Bei Verschlucken kein Erbrechen herbeiführen. [Sicherheitshinweis] U اگر قورت داده شد باعث استفراغ نمی شود. [تذکر ایمنی]
Anschluss {m} U دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
Unsere bisherigen Untersuchungen haben ergeben, dass technisches Versagen auszuschließen ist. U بازرسی های در حال حاضر ما نتیجه داده اند که نقص فنی را می توان حذف کرد.
Port {m} U دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
Diese Methode hat sich als effektiv erwiesen, könnte aber dennoch verbessert werden. U این روش ثابت شده که موثر باشد، در عین حال می توان به آن بهبودی داده شود.
Wer das Gelände unbefugt betritt, muss mit einer polizeilichen Anzeige rechnen. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
Wie heisst das Netz? U اسم شبکه رایانه [برای وصل به شبکه نشان داده میشود] چه است؟
Er hat schon längst seine Dienstzeit in der Firma abgemacht. U او [مرد] مدت زیادی است که خدمت خود را در کارخانه کاملا انجام داده است.
übergeben <adj.> <past-p.> U سپرده شده [داده شده]
zugestellt [ausgeliefert] <adj.> <past-p.> U سپرده شده [داده شده]
Recent search history Forum search
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
3vorbereitungen treffen
1besser werden
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com